سلام
یکی از دوستان همیشه میگه چرا غمگین و ناراحت ؟
همیشه میگه مرد گریه نمیکنه ¤ اما مگه میشه ؟
امروز صبح داشتم با یکی از دوستانم حرف میزدم
میگفت دیشب خوابتونو دیدم
میگفت خواب دیدم که تو و هستی به من چیزی می دادین اما جزییات خوابو یادم نیست
اولش من دلوابس هستی شدم که خونه بابا بزرگشه گفتم شاید ازش بیخبرم براشاتفاقی افتاده باشه
و دوستمون هم گفت که یه زنگ بزنم
و
قرار بود برم برای مراسم ختم عموی دوستم در یکی از روستاها من و دوستم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم ما در جلو نشسته بودیم
و دو بچه و یه زن و مرد در عقب ماشین
سر یه سراهی ماشین ما با سرعت ??? کیلومتر در حال حرکت بود و راننده هم سرعتشو کم نکرد در همین حین یه بیکان وانت از سمت راست قصد رفتن در جهت مخالف ما رو داشت و یهو بیچوند جلوی ماشین ما
چشمتون روز بد نبینه راننده ما هول شده اول به سمت بیکان وانت رفت اما تونست بهش برخورد نکنه و بیچوند سمت راست ا یه دره برگشت و جلومون یه بل دیگه بود با همون سرعت به بل زدیم و تا ?? متری در حال ملعق زدن
توی یه زمین کشاورزی به زمین برخورد کردیم بعد یه بشت و برگشت ماشین روی چهار چرخ نزدیک ?? متر هم لیز خوردیم
منم که جلو نشسته بودم داشتم می دیدم چه بلایی سرم میاد
بر عکس کسانی که میکن هیچی ندیدم
من دیدم با چشم خودم مرگ رو دیدیم
الان که دارم می نویسم دست وبام میلرزه و نمی دونم چی بنویسم و چطور اون صحنه رو توصیف کنم
اما به قول دوستم هرچی تابلو کنار جاده بود را در هم شکست و هزار نفر کمک کردن تا تونستیم ماشین رو بالا بکشیم
ولی
ولی بهر حال بخیر گذشت
بهتره من هم برم صدقه بدم و شکر خدا را بجا بیارم
بس فعلا
|