سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خونه بابا بزرگ - هستی خانوم و بابایی

دنیا پس از سرکشى روى به ما نهد ، چون ماده شتر بدخو که به بچه خود مهربان بود ، سپس این آیه را خواند « و مى‏خواهیم بر آنان که مردم ناتوانشان شمرده‏اند منّت نهیم و آنان را امامان و وارثان گردانیم . » [نهج البلاغه]

نوشته شده توسط: هستی خانوم و بابایی

خونه بابا بزرگ شنبه 86 آبان 19 5:40 صبح

سلام دوستان

دیروز بابا بزرگ هستی از شهرستان گیلان غرب زنگ زد که میخاد بیاد دنبالش  هستی هم اماده شد بابام دستشو گرفت و برد کنار جاده منتظر موندن تا بیاد امااین انتظار چه سخته

از فرط خستگی خوابش برد

ولی بلاخره بابا بزرگ و خاله ستاره ی هستی اومدن و اونو از خواب بیدار کردن و و بعد چند دقیقه اونو بردن  و ملعوم نیست که کی بر میگرده

بعد رفتن اون مامانم بساط ابغوره گیری را پهن کرد و .....

من و خواهرم کلی دعواش کردیم که این چه وضعیه

مامانم فقط گفت خوب دلتنگشم بهش عادت دارم دست خودم نیست .....

راستشو بخوایید منم خودم دلم براش تنگ شده

 


نظرات شما ()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

[عناوین آرشیوشده]

جمعه 103 اردیبهشت 14

امروز: 3 بازدید

دیروز: بازدید

فهرست

[خـانه]

[ RSS ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

آشنایی با من

خونه بابا بزرگ - هستی خانوم و بابایی
هستی خانوم و بابایی
یه دختر 19 ماهه هستم که مادرم فوت کرده و الان با بابا زندگی میکنم و چون خیلی کوچیکم و دستم به صفحه کلید نمیرسه موقتا به پدرم وکالت دادم تا برام بنویسه

لوگوی خودم

خونه بابا بزرگ - هستی خانوم و بابایی

اوقات شرعی

لوگوی دوستان





لینک دوستان


آوای آشنا

آرشیو

پاییز 1386

جستجوی وبلاگ من

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک

 

ضرب المثل

شعر حافظ

طراح قالب

www.parsiblog.com

تعداد 18310 بازدید